درباره وبلاگ


از امشب شروع میکنم به نوشتن ... مینویسم تا روزی که ایشالا بسلامتی برگردی پیشم ...
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
پيوندها
نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 4
بازدید دیروز : 5
بازدید هفته : 9
بازدید ماه : 9
بازدید کل : 21213
تعداد مطالب : 24
تعداد نظرات : 6
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


delam barat tang shode




 


 

بيا با هم بخوانيم

        شكوه لحظه‌ها را

                بيا با هم ببينيم

                        سكوت ياسها را

بيا باهم بخنديم

    وفاي بي‌وفا را

            بيا با هم بگرييم

                    شكست لاله‌ها را

بيا با هم بلرزيم

    شروع بادها را

        بيا با هم بسازيم

                تمام سازها را

بيا با هم بغريم

    تمام دردها را

        بيا با هم هميشه

            به هم عاشق بمانيم

                        بيا به حرمت عشق

                        من و تو ، ما بمانيم

                                چرا كه بي‌تو من هم

                                نگاهي سرد دارم

                                دلي پر درد دارم

                                            بيا باهم بمانيم

 

 

سلام  عشقم

دورت بگردم من

دلم هواتو کرده بد جور

چش سفید کار قطع بود رفتی اینکارو برا خودت انتخاب کردی 

 چرا باید الان ازم دور باشی

 چش سفید ناقلا ...

اگه دستم بهت برسه .....میدونم چیکارت کنم ....


 بازم خدا رو شکر سالم و سرحالی و هر روز  ازت خبر دارم و  مسج میفرستی ... و چت میکنیم

ولی هیچی مثل فیس تو فیس نمیشه ههههههههههه

قربونت برم من

هر جا باشی خوش باشی ..

خدا پشت و پناهت باشه

موفق و پیروز  باشی

 و با دست پر برگردی خونه ت

 عشق من تو نادر جونم

دوستت دارم

بوووووووووووووووووووووووووس

 بای بای




یک شنبه 28 آبان 1391برچسب:عزیزم ,, دلم هواتو کرده , :: 23:40 ::  نويسنده : topolll

واقعا کاش عشق میتونست بگه که چقدر وصف نشدنی و فوق العاده است...عزیز دلم، این چند روز دوباره لحظه های عاشقانه مون بیشتر بود و نزدیکتر بودیم به هم..و چقدر خوب بودیم و با وجود اینکه ازهم دوریم  خوشحالیم..

این لحظه ها رو نمیشه توصیف کرد..واقعا نمیشه..میدونی اینقدر قشنگ هستن و اینقدر تکرار نشدنی که خیلی سخته توضیح دادنشون..و من الان که دارم بهشون فکر میکنم اولین چیزی که به ذهنم میرسه تکراری نبودنشونه..یعنی هنوز هم هر ثانیه از دقیقه های عاشقیمون بکر و تازه است..و من تو اون لحظه ها احساس کسی رو دارم که بالاخره به جایی که واقعا آرزوش بوده رسیده..و این یعنی دوست داشتن ما اصلا رنگ تکرار و عادت نگرفته

البته که خوبی تو باعث اینهمه لحظه های خوب میشه..خوب بودن تو و عاشقانه بودن تو..

 

و دیگه چی بگم از عطر نفسات که مستم میکنه حتی همین الان که تصورش میکنم..از طعم گس بوسه هات که چقدر دوست دارم و از نوازشها و عشق بازی های عاشقانه و همنفسی های لحظه لحظه و بی تکرار..که هرکدومشون دنیایی هستند برا خودشون و همه شون جاودانه میشن تو کتاب عشق بینظیرمون...




جمعه 26 آبان 1391برچسب:, :: 1:3 ::  نويسنده : topolll

سلام جیگرو

خوبی ایشالا  ؟؟؟؟


امروز بارون خوشی بارید ... از دیروز هوا ابری بود امروز صبح بالاخره بارون رو دیدیم

تگرگ هم زد .. ههههههه


جات خالی فدات شم ...

اگه بودی با هم میرفتیم زیر بارون میگشتیم ... ههههههههه

 فدای اون قد و بالات بشم من

امروز ساعت 8 کارت شروع شد و مشغول کار شدی ...

کم بهم اس دادی

دلم هواتو کرده عشقم

ایشالا که موفق باشی فدات شم

بوس بوس بوس

دوستت دارم خیلی زیاد

عیال ؟؟؟

ههههههههههههههه

فداتم تاج سرم ....

دیشب خیلی خستم بود زودی خابم برد ..

امروز هم کار زیاد دارم

نهار خورش مرغ درست کردم با مخلفاتش ...


گشنمه 

بیا دیگه تو هم

ههههههههههههه


قربونت برم من

بووووس

بوسسسس

ببببببببببببوووس

هههههههه

 بوس

بوس

بوس

نادر جونم مواظب خودت باش

خدا پشت و پناهت باشه چش سفیدم

فعلا بای بای



چهار شنبه 24 آبان 1391برچسب:عشق , :: 14:5 ::  نويسنده : topolll

در شهر ، دلبری که بخندد به ناز نیست
عشقی که آتشم بزند بر نیاز نیست
برق صفا نمانده به چشمان دلبران
دیدار هست و دیده ی عاشق نواز نیست

ساقی مریز باده که می دانم این شراب
مرد افکن و تب آور و مینا گداز نیست
رازیست بر لبم که نخواهم سرودنش
مردیم از این که محرم دانای راز نیست

مردم اگر چه قصه ی ما ساز کرده اند
ما را زبان مردم افسانه ساز نیست
آن گل به طعنه گفت که در بزم درد ما
روی نگار و جام می و اشک ساز نیست

ای تازه گل مناز به گلزار حسن خویش
ناز این همه به چهره ی گلهای ناز نیست
سوزم چو لاله در دل صحرای زندگی
نازم به بخت ژاله که عمرش دراز نیست



سه شنبه 23 آبان 1391برچسب:, :: 8:35 ::  نويسنده : topolll

سلام عشقم

دلم هواتو کرده چش سفیدم

دیشب نتونستم بیام بنویسم .. حالم زیاد خوش نبود

الان مینویسم بجای دیشب

اشکال که نداره نادرجونم ؟؟؟؟؟

میبوسمت عزیزدلم

کاشکی میشد الان میدیدمت

قربون اون چشات برم من

راسی ی آنا پیدا کردم ولی وقتی باهاش حرف زدم از انتخابم پشیمون شدم ...

خوب شد که اول راه پشیمون شدم ...ههههههههه

اون یکی واسه خودش داشت

خدا رحم کرد


امروز خیلی کار دارم

برم بدوزم لباسای مردم رو

تا نیومدن منو بکشن ....

هههههههههههه

امشب دوباره میام فدات شم

میبوسمت عزیزم

بای جیگر ...



سه شنبه 23 آبان 1391برچسب:, :: 8:28 ::  نويسنده : topolll

سلام

 الان که دارم مینویسم  در حال چت کردن با نادرجونم هم هستم

هههههههههه

 جمله رو نگا .

دیگه ببخش ادبیاتم ضعیفه و بلد نیستم خوب بنویسم ...

ولی هر چی هست باید قبولم داشته باشی وگرنه....

ههههههههههههههه

دوسسستتت دارم فدات شم

کاشکی میشد الان بیام پیشت یا تو بیای ..

نه من بیام بهتره .. تو بیای سر هردومون برباد میرود هههههههه

نادر ؟؟؟

فدات؟؟؟

چش سفید ؟؟؟

اینقد دلم میخااااد بزنمت که نگو ...هههههههه

ازبس که دلم هواتو کرده ...

کی عید بشه ..

امسال بیشتر از هر سالی مشتاق دیدار عید سالم هههههههههه

پیشاپیش عیدت مبارک ...

جوجو ی چش سفیدم  هر جا باشی خدا پشت و پناهت باشه

موفق و شاد باشی عشقم

 میبوسمت قربونت برم

ههههههههههههه

بوووووووووووس

بای تا فردا



دو شنبه 22 آبان 1391برچسب:, :: 1:33 ::  نويسنده : topolll

 



جمعه 19 آبان 1391برچسب:, :: 15:14 ::  نويسنده : topolll

سلام نادر جونم

خوبی؟؟؟؟

امیدوارم که هرجا باشی شاد باشی و بهت خوش بگذره ...

فدات شم امروز جمعست و روز چهارم سفرت ...

کاشکی بودی و با هم میرفتیم کنار ساحل  قدم میزدیم و بعدش تو شهر میگشتیمو با هم کل کل میکردیمو خوش بودیم با هم ...

کنار دریا هم بی تو صفا نداره ...

امروز با داداشم رفتیم بیرون برا خرید ... از خیابون فرودگاه رد شدیم .. یاد تو افتادم دلم گرفت ..

میدون امام یادته روز اول از خیابون رد میشدیم .. هههههههههه

یادته تو بانک پشت سرم بودی و نمیدونستم ...تو چش سفید بهم نگفتی ...

 اون روز خیلی خوش گذشت...

کاش بودی و با هم  میرفتیم بگردیم باز هم ...

فردا باید برم اموزشگاه ... اگه بودی با هم میرفتیم ...

برام دعا کن زود قبول شم

فدات دلم هواتو کرده

دلم داره پرپر میزنه برا دیدنت

دوستت دارم عسل خوشمزه ی من ..

مواظب خودت باش شیطونکم

خدا پشت و پناهت باشه عزیزم

بوس

بوس

بوس

بای





جمعه 19 آبان 1391برچسب:, :: 14:58 ::  نويسنده : topolll

زرد و نيلي و بنفش
سبز و آبي و كبود
با بنفشه ها نشسته ام
سالهاي سال
صبحهاي زود


در كنار چشمه سحر
سر نهاده روي شانه هاي يكدگر
گيسوان خيس شان به دست باد
چهره ها نهفته در پناه سايه هاي شرم
رنگ ها شكفته در زلال عطرهاي گرم


مي ترواد از سكوت دلپذيرشان
بهترين ترانه
بهترين سرود
مخمل نگاه اين بنفشه ها
مي برد مرا سبك تر از نسيم
از بنفشه زار باغچه
تا بنفشه زار چشم تو كه رسته در كنار هم


زرد و نيلي و بنفش
سبز و آبي و كبود
با همان سكوت شرمگين
با همان ترانه ها و عطرها
بهترين هر چه بود و هست
بهترين هر چه هست و بود


در بنفشه زار چشم تو
من ز بهترين بهشت ها گذشته ام
من به بهترين بهار ها رسيده ام
اي غم تو همزبان بهترين دقايق حيات من
لحظه هاي هستي من از تو پر شده ست
آه
در تمام روز
در تمام شب
در تمام هفته
در تمام ماه
در فضاي خانه كوچه راه
در هوا زمين درخت سبزه آب
در خطوط درهم كتاب
در ديار نيلگون خواب
اي جدايي تو بهترين بهانه گريستن
بي تو من به اوج حسرتي نگفتني رسيده ام
اي نوازش تو بهترين اميد زيستن
در كنار تو
من ز اوج لذتي نگفتني گذشته ام

 


در بنفشه زار چشم تو
برگهاي زرد و نيلي و بنفش
عطرهاي سبز و آبي و كبود
نغمه هاي ناشنيده ساز مي كنند
بهتر از تمام نغمه ها و سازها
روي مخمل لطيف گونه هات
غنچه هاي رنگ رنگ ناز
برگهاي تازه تازه باز مي كنند
بهتر از تمام رنگ ها و رازها
خوب خوب نازنين من
نام تو مرا هميشه مست مي كند
بهتر از شراب
بهتر از تمام شعرهاي ناب
نام تو اگر چه بهترين سرود زندگي است
من ترا به خلوت خدايي خيال خود
بهترين بهترين من خطاب ميكنم
بهترين بهترين من

 




جمعه 19 آبان 1391برچسب:, :: 14:57 ::  نويسنده : topolll

محبس خويشتن منم ، از اين حصار خسته ام

    من همه تن انا اللحقم ،‌ كجاست دار ، خسته ام

در همه جاي اين زمين ، همنفسم كسي نبود

    زمين ديار غربت است ،‌ از اين ديار خسته ام

 

كشيده سرنوشت من به دفترم خط عذاب

    از آن خطي كه او نوشت به يادگار خسته ام

        در انتظار معجزه ، فصل به فصل رفته ام

            هم از خزان تكيده ام ، هم از بهار خسته ام

 

به گرد خويش گشته ام ، سوار اين چرخ و فلك

    بس است تكرار ملال ،‌ ز روزگار خسته ام

        دلم نمي تپد چرا ، به شوق اين همه صدا

            من از عذاب كوه بغض ، به كوله بار خسته ام

 

هميشه من دويده ام ، به سوي مسلخ غبار

    از آنكه گم نمي شوم در اين غبار ، خسته ام

        به من تمام مي شود سلسله اي رو به زوال

            من از تبار حسرتم كه از تبار خسته ام


قمار بي برنده ايست ، بازي تلخ زندگي

    چه برده و چه باخته ،‌ از اين قمار خسته ام

        گذشته از جاده ي ما ، تهي ترين غبار ها

            از اين غبار بي سوار ،‌ از انتظار خسته ام

هميشه ياور است يار ،‌ ولي نه آنكه يار ماست

 

از آنكه يار شد مرا ديدن يار، خسته ام

 






جمعه 19 آبان 1391برچسب:, :: 14:55 ::  نويسنده : topolll